سبد خرید شما خالی است

حاج قاسمی که من می شناسم

کتاب حاج قاسمی که من می شناسم نوشته سعید عالمیان ؛ روایت یک رفاقت چهل ساله ست که از سال 61 در منطقه حمدیه خوزستان آغاز و تا شهادت سردار دلها ادامه پیدا کرده است . حاج آقا علی شیرازی از سال 90 به مدت هشت سال به خواست شهید سردار سلیمانی تصدی نمایندگی ولی فقیه را در سپاه قدس عهده دار بوده است که هشت سال پر فراز و نشیب را پشت سر میگذارد .

(1)
زمان باقی مانده
60,000 تومان
54,000 تومان

اطلاعات بیشتر

کتاب حاج قاسمی که من میشناسم نوشته سعید عالمیان است که انتشارات خط مقدم آن را در 168 صفحه و در قطع رقعی تولید کرده است . این کتاب ثمره 19 ساعت گفتگو با حجت السلام علی شیرازی دوست چهل ساله حاج قاسم است . این کتاب از دوازده فصل تشکیل شده است

دوستی حاج آقا با سردار سلیمانی سال 61 شکل گرفت زمانی که شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده تیپ لشکر ثارالله بود و حاج آقا شیرازی روحانی لشکر . سال 65 این دوستی شکل دیگری به خود گرفت و این دو عزیز با هم همکار شدند . در سال 1390 نیز به خواست سردار دلها حاج آقا مسئول نمایندگی ولی فقیه سپاه قدس شد و این کتاب در واقع روایت این 40 سال دوستی و همراهی و همکاری است که شکل متمایزی از سایر خاطرات را به خودش گرفته است .

خاطرات و روایتی که در کتاب آمده است به صورت روان و با زبانی خودمانی نوشته شده است که مخاطب را بیشتر مجذوب شخصیت خاص این شهید والا مقام می کند . در یکی از خاطرات می خوانیم :

 من کاندید شهادتم

موضوع انتخابات ریاست­ جمهوری داغ شده بود . مردم با نامه نگاری یا در فضای مجازی ، از سردار سلیمانی درخواست می کردند کاندیدای ریاست ­جمهوری شود . خیلی ها هم از گوشه و کنار با من تماس می گرفتند و نظر حاج­ قاسم را جویا می شدند . رفتم پیشش . گفتم : خیلی از مردم مایل اند کاندیدای ریاست­ جمهوری شوی … » . نگذاشت حرفم تمام شود . گفت : تو که نظر مرا می‌دانی ! گفتم : خودم مخالفم . هر کس از من می‌‌­پرسد ، می‌گویم : سردار سلیمانی ، رئیس جمهوری چند کشور است . اما پیام مردم را می دهم . می خواهم از زبان خودت بشنوم . گفت : هر کس پرسید ، از قول من بگو سلیمانی فقط یک سرباز است ؛ نه چیز دیگر !

گفتم : اگر مقام معظم رهبری راضی به این اقدام باشند ، چی ؟ با همان لبخند همیشگی گفت : اگر مقام معظم رهبری به من تکلیف کنند کاندیدای ریاست­ جمهوری شوم ، می روم پیش ایشان ، آن‌ قدر گریه می کنم تا تکلیف را بردارند !

یکی از دوستان هم اخیراً برایم بازگو کرد که از بیت رهبری می آمدیم بیرون . به سردار سلیمانی گفتم : بیا کاندیدای ریاست­ جمهوری بشو . گفت : این را که می گویم ، به مردم بگو . بگو من کاندیدای شهادت­م ؛ کاندیدای گلوله ام ؛ نه کاندیدای ریاست ­جمهوری !

دیدگاه ها (0)