به چند خیاط ماهر نیازمندیم

موضوع کتاب به چند خیاط ماهر نیازمندیم روایت خاطرات بانوان خیاط یزدی در ایام کرونا می باشد .

ویروس منحوس کرونا پدیده ای جهانی و فراگیر است که نظم متعارف بسیاری از نقاط این کره خاکی را به هم ریخته است . مردم کشورهای مختلف بازخورد های متفاوتی برای مقابله با این بیماری ناشناخته داشتند . قطعا هر قدر در فرهنگ جامعه ای ایثار ، جمع گرایی و آرمان خواهی ، همیاری بیشتری وجود داشته باشد آن جامعه در بحران موفق تر عمل می کند . در جریان تحریم و کمیاب شدن ماسک و لباس پزشکی و سنگ اندازی برخی کشورهای خارجی میان همه ی تلخی ها همچون روزهای سخت دفاع مقدس این جریان تبدیل به جریان همدلی و زیبایی مبدل شد تا این مشکل را حل کنند .

از این رو تجربه دفاع مقدس ، اربعین ، راهیان نور و جهاد سازندگی و باز فعالیت در پایگاه و مساجد باعث شد تا در کشور ما واکنش های متفاوت پیش آید و تجربه های شیرینی از همیاری رقم بخورد .

همان بانوان دیروز که روزی لباس رزم در جبهه را تامین می کردند امروز لباس رزم در بیمارستان و کاشانه را بدون دریافت دستمزد تهیه کردند .

در کتاب پیش رو در قالب ده خاطره زیبا و در 104 صفحه روایاتی زیبا از این حماسه همدلی را در کنار خاطراتی از این افراد می خوانید . 

« شماره موبایلم را توی گروه طلبه ها به اشتراک گذاشتم تا هرکسی داوطلب بود ، زنگ بزند . هم مواد اولیه بگیرد و هم به او آموزش بدهیم . اما نمیدانم چه شد که شماره ی من سر از اینستاگرام و تلگرام ... در آورد شده بودم شبیه 118 . مدام صدای زنگ گوشی بلند می شد ... گاهی از ادارات و نهاد های مختلف زنگ می زدند . دنبال ماسک بودند . رییس شهرداری و اداره گاز می گفتند که نیروهایمان باید در سرتاسر شهر فعالیت کنند اما ماسک پیدا نکردیم . به هر قیمتی بگویید خریداریم ! بیماری تازه شروع شده بود نیاز بیمارستان و کادر درمان بیشتر شده بود . »

بخشی از متن کتاب صفحه 50