حیدر

رمان حیدر نوشته آزاده اسکندری و رمانی مستند ؛ یک پارچه در مورد زندگی علی بن ابی طالب ( ع ) و حضرت زهرا می باشد .

آنچه در این رمان می خوانید روایتی ست که از تاریخ مستند ( 120 منبع متقن ) به تلاش نویسنده از کتب مختلف شیعه و سنی جمع آوری و تدوین شده است و سال دوم هجری تا سال یازده هجری و شهادت حضرت زهرا را برای مخاطب خود با قلمی روان و در قالب داستانی روایت می کند .

نویسنده با وجود استفاده از منابع مختلف تلاش نموده تا متنی یکدست بدور از مبالغه و همراه با چاشنی ادبی و جذاب را ارائه کند و در قالب کلمات روایتی تصویری و در حد تلاش کامل از زندگی امام علی ( ع ) ارائه دهد .

« عمر به دستور مستقیم ابوبکر ، همراه قبیله اوس در خانه مان تجمع کردند . محکم در زدند . نعره عمر به هوا رفت .

- با زبان خوش بیایید ، بیعت کنید . در غیر این صورت قسم به کسی که جان من در دست اوست ، خانه را با اهلش آتش می زنم . برای من کاری ندارد . فقط کافی ست دستور بدهم .

نگاه مقداد به من بود .

- چه دستوری می دهی ؟ آقا بگویی شمشیر بزن شمشیر می زنم . بگویی سکوت کن ، لب از لب برنمی دارم .

- مقداد جان ! اولویت عمل به وصیت پیامبر است . باید سکوت کنیم تا جنگ راه نیفتد .

زبیر بدون هماهنگی از خانه بیرون زد . اشتیاقش برای دفاع از من به حدی بود که می توانست سنگ را از وسط بشکافد .

عمر داد زد : مواظب این سگ باشید ... »

بخشی از کتاب حیدر صفحه 268