قصه های امیرعلی 3

جلد سوم کتاب قصه های امیرعلی به قلم امیرعلی نبویان در 158 صفحه که صفحات اول کتاب ، فهرست را تشکیل می دهند ،  در انتشارات نقش و نگار به چاپ رسیده است .

اثر پیش رو یکی از مجموعه داستان های امیر علی است که شامل داستان های طنز کوتاه و ساخته ی ذهن خود نویسنده می باشد ، لازم به ذکر است که در داستان از شخصیت های خانوادگی نویسنده مانند خواهرش مریم و شوهر خواهرش فرهاد و دوست بامرام و خنگ اش مهران استفاده شده است .

جالب است بدانید که در اثر پیش رو ، دو مقدمه در مورد داستان های امیرعلی از زبان دو بازیگر مشهور سینما " هدایت هاشمی ، آناهیتا اقبال نژاد " در اسفند 92 روایت شده است . 

یکی از مزیت های مهم کتاب این است که نویسنده علاوه بر دارا بودن ذهن کنجکاو و فعالی که در نوشتن دارد ، در زمینه ی بازیگری و تئاتر هم استعداد بی نظیری دارد و این باعث شده است که داستان های کتاب با شرح  اتفاقات و بیان احساسات همراه باشد و مخاطب می تواند خود را به جای شخصیت داستان تصور کند .

" بخشی از داستان "

در سال اول راهنمایی معمولا کتک کاری های مهران روزهای یک شنبه هر هفته و در کلاس های دوم و سوم ، چهارشنبه ها شکل می گرفت ؛ یعنی درست ایامی که زنگ آخر ، « انگلیسی » داشتیم  و استاد با توجه به نبوغ و استعداد  منحصر به فردش در فراگیری زبان خارجه ، موجب انبساط خاطر هم شاگردی ها می شد و بعد از آن تحقیرها و تمسخرها ، برای تک تک شان خط و نشان می کشید و شر به پا می کرد .

به خاطر دارم روزی از همان روزها ، آقای معلم داشت صفات تفضیلی را یادمان می داد که با اضافه کردن « er » به آخر صفت های یک سیلابی شکل می گرفت  و بعد شروع کردن به پرسیدن از بچه های کلاس که مثلا big؟ و جواب می شنید  fast ،  biger ?  faster و به همین ترتیب ، تا اینکه نوبت به دوست خرفت بنده رسید . دبیر زبان که به خوبی از میزان هوش و استعداد مهران آگاه بود گفت : خوب حالا تو بگو ببینم نابغه !  و در ذهنش دنبال یک سوال مناسب می گشت و هنوز مطرحش نکرده بود که استاد در حالی که گمان کرده بود نابغه خود کلمه مورد نظر است ، بی درنگ جواب داد : نابغی ! و بدین ترتیب ثابت کرد می تواند جانشین خلف « محسن خواهر » فامیل دور پدر من باشد . لازم به توضیح نیست که صدای قهقه ی حضار چه آسیب جدی ای به گوش فلک زد .

صفحه ی 17 و 18 .