پشت درهای بهشت

موضوع کتاب پشت درهای بهشت رمانی تاریخی و روایت رخداد های کوفه قبل و بعد از قیام  کربلاست . 

این کتاب نوشته رضا کاشانی اسدی ست و او می خواهد مخاطبانش را به شهر کوفه و زمانی می برد که مردم کوفه با نامه از امام دعوت کردند و خواستند تا برای امامت به کوفه بیاید . زمانی که با ورود عبیدالله بن زیاد، ورق برگشت و کوفه در تاریخ رو سیاه شد  .

این کتاب داستان روایت جوانی به نام موقع را روایت می کند که به پیشنهاد پدر شاگردی حبیب بن مظاهر را کرده ، پدر خود از دعوت کنندگان بوده اما حالا برخوردش جور دیگر شده است .

موقع می خواهد سد پدر را بشکند اما ...

نویسنده در قالب داستان موقع تلاش دارد تا فضای پر التهاب کوفه و زوایای پنهان را با کلمات و جزییات بیان کند .

« خود را به خانه حبیب رساندم . با تمهیدی از راه فریب وارد خانه اش شدم . حبیب از دیدنم متعجب شد : چگونه آمدی ؟

اینجا تحت حصر و مراقبت است .

گفتم : زود می روم . فقط می خواهم در جمله ای بشنوم که وظیفه چیست ؟

سرش را پایین انداخت و گفت : تو وضعت متفاوت است . ما تصمیمان را گرفته ایم . قرار است بالاتفاق قبل از اذان صبح حرکت کنیم و به آقایمان ملحق شویم .

- مگر آمده اند ؟

- هنوز نه . اما در راه اند . تو آزادی و کمتر به چشم می آیی . بمان و تا می توانی حجت بر مردمان تمام کن .

گفتم : مردم را چگونه می بینی ؟

- عافیت طلب . حق را با باطل مخلوط می کنند تا گریز پاهی بیابند . بعضی به لقمه حرام عادت کرده اند و بعضی از آمدن حسین طمع منصبی داشته اند ، بعضی به پوسته دین چسبیده و فتوای شریح را دستاویز کرده اند ، جمعی در رقابت کوفه با شام سنگ حسین را بر سینه می زنند . ... آنهایی که برای دین خدا پا به میدان گذاشته باشند کم اند . فقط تلاش کن که اینان را دریابی . همان ها اگر بیدار شوند ، حسین را کفایت می کنند .»

بخشی از متن کتاب پشت درهای بهشت صفحه 49 و 50