ممد نبودی

جلد بیستم از مجموعه کتاب های یاران ناب اختصاص یافته است به شهید سید محمد علی جهان آرا . در این کتاب 45 خاطره در مورد ایشان از زبان خانواده و دوستان این شهید بزرگوار بیان می شود .

خاطرات آورده شده در کتاب پیش رو از کتاب جهان آرا استخراج شده است جهت مطالعه کامل تر باید به کتاب مزبور مراجعه کنید .

شهید سید محمد علی جهان آرا در نهم دی ماه سال 1333 به دنیا آمد و طی دوران زندگی خود با رژیم شاهنشاهی مخالف بود و به مبارزه با آن ها پرداخت و در هفتم مهر ماه سال 1360 در سانحه هوایی به فیض شهادت نائل آمد . 

خاطره ای با عنوان " استخاره بد آمد " از زبان همسر شهید خانم صغری اکبر نژاد را بخوانید :

هنوز جنگ شروع نشده بود . محمد به این نتیجه رسید که اگر به تهران بیاید کارآیی بیشتری دارد و بهتر می تواند اهدافش را پیش ببرد اما هنوز در گرفتن تصمیم نهایی تردید داشت . متوسل به استخاره شد و دو تا استخاره گرفت اولی برای نرفتن به تهران که بسیار بد آمد و دومی برای رفتن به تهران که خیلی خوب آمد . در نهایت تصمیم بر این شد که او بماند و صبر کند و من به تهران بروم . با صاحب خانه تسویه حساب کردم و قبل از اثاث کشی تنها به خانه ی مادرم رفتم و بعد از چند روز موفق شدم یک خانه در خیابان قصر دشت کوچه بهبودی اجاره کنم . بعد از انعقاد قرارداد اجاره محمد وسایلمان را با قطار به تهران آورد که زیاد هم نبود .

یک سری ظرف و ظروف و یخچال و چراغ گاز و بخاری نفتی و موکت دوزاده متری و لباس ها و مقداری خرت و پرت دیگر . او کمد سه درمان را نیاورد . گفت : " حملش خیلی سخت بود نتوانستم بیاورم . " کمد را به دایی اش داده بود . 

در این مدت محمد در خانه پدرش زندگی می کرد البته محل اصلی زندگی اش مقر سپاه بود . او تقریبا هر دو ماه یکبار آن هم بیشتر زمانی که جلسه داشت به تهران می آمد . هر وقت هم می آمد ، اولین سوالم این بود : " تا کی هستی ؟ " و این را صرفا جهت اطلاع می پرسیدم . هر جوابی می داد چون و چرا نمی کردم که مثلا چرا بیشتر نمی مانی هرگز چنین چیزی را به محمد نگفتم .

صفحه 75 را خواندید