روایت دلخواه پسری شبیه سمیر

« قرار نبود کسی عکس را بدوزد به لباس خاکی اش . عکس توی یک مشمای نرم ، پرس شده بود . بالای مشما سوراخی داشت که می افتاد به دکمه ی جیب . گذاشتن و برداشتنش راحت بود . گفتند اگر اسیر شدید ، این عکس را با شما نبینند ، بهتر است . اگر ببینند ، اذیت و آزارشان بیشتر می شود . من یک جوری به غیرتم برخورد . فقط من نبودم ؛ خیلی به غیرتشان برخورد . عکس کسی را که عشقش بلند شده ام آمده ام جبهه و حاضرم فدای یک تار مویش بشوم ، از ترس اینکه اذیتم نکنند ، از خودم دور کنم ؟ ... گفتم حالا که اینطور است ، نخ و سوزن برمی دارم ، عکس را می دوزم همان جایی که باید باشد ؛ درست روی قلبم »

متن بالا بخشی از متن صفحه 8 کتاب روایت دلخواه پسری شبیه سمیر است .

این کتاب ؛ کتاب روایت هاست . روایت مرده هایی که هر کدام داستانی دارند و برای مخاطب روایت می کنند .

کتاب روایت دلخواه شبیه سمیر اثری متفاوت از محمد رضا شرفی خبوشان شاعر و نویسنده و مدرس ادبیات است .

این کتاب با جلدی متفاوت روایت های مختلف از افراد مختلف در قبرستان وادی السلام را روایت می کند . 

در میان این روایت ها ؛ داستان رزمنده ای مجروح که زنده به این قبرستان می رسد پر رنگ تر است . در میان این روایت ها از زمان حضور امام در عراق ( دوران تبعید ) نیز مطالبی نقل می شود .

ابو سمیر و همسرش اهل عراق هستند و پسرشان در جنگ کشته شده است . آنها او را شبیه سمیر می بینند و مخفیانه به مقبره ای در وادی السلام  می آورند و ...

این کتاب در 215 صفحه توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است .