شبیه مریم

موضوع کتاب شبیه مریم نوشته اکرم صادقی ، روایتی جذاب از زندگی فضه خادمه ی حضرت زهرا سلام علیها در قالب داستان می  باشد .

فضه بنابر به قولی دختر پادشاه هند و بنابر قولی دیگر دختری آفریقایی تبار بود که در جرین جنگ اسیر شد و به حبشه برده شد و همسر پادشاه او را میمونه نامید . پادشاه حبشه او را همراه هدایا با جعفر بن ابو طالب به مدینه فرستاده ، مسلمان شد و کمی بعد به خانه حضرت زهرا رفت و خادمه ی خاص حضرت زهرا شد . 

این کتاب شامل بخش آغاز و نه فصل است و روایت اش را از داستان برخورد فضه و ابوالقاسم قشیری و پاسخ های قرآنی فضه به سوالات ابوالقاسم شروع  می کند . خانم صادقی در ادامه روایت خود را با بازگشت به زمان گذشته و داستان پر شب و فراز فضه و جریان اسارتش  را بیان می کند .

روانی متن کتاب به همراه تصویرسازی های تک رنگ و جریانات دیگری شیب فراز این زندگی نامه همراه با هم شما را با خود همراه می کند .

این کتاب در 251 صفحه توسط انتشارات جمکران به چاپ رسیده است .

« میمونه با شنیدن صدای عبدالله پسر کوچک پادشاه شوکه و میخکوب شد . عبدالله که نوجوانی کوچک تر از میمونه بود با قد بلندش از او بزرگتر می نمایاند . میمونه وحشت زده رو به عبدالله کرد .

- محروم کردن تو از گردش در باغ و شام خوردن ، تنبیه ناجوانمرادانه ای است .

میمونه به دست های عبدالله که به سوی او دراز شده بود نگاه کرد . تکه نانی و گوشتی در دستان عبداله بود . میمونه از این همه مهربانی خجل شد و گفت : " شما در مهربانی زبان زد اهل قصر هستید . " 

عبدالله نان و گوشت را در دستان میمونه گذاشت .

- وقتی پرورش یافته دامان اسماء بنت عمیس و جعفر بن ابی طالب باشی نمی توانی بی عدالتی را ببینی و سکوت کنی .

میمونه بارها از بانویش شنیده بود که برادرش عبدالله با پسر اسماء هم سن هستند و اسماء به هر دوی آنان شیر داده . میمونه همان روز که جعفر بن ابی طالب را دید ... »

بخشی از متن کتاب شبیه مریم صفحه 51 و 52