قصه کربلا

موضوع کتاب قصه کربلا روایت هایی کوتاه از زندگانی امام حسین ( ع ) از تولد در مدینه تا شهادت و کمی بعد از شهادت است .

این کتاب نوشته مهدی قزلی ست در هشت فصل با عناوین فصل آغاز ، فصل فتنه ، فصل کوفه ، فصل راه ، فصل مقصد ، فصل واقعه ، فصل اسارت و فصل انجام است .

متون استفاده شده این کتاب از منابع مستندی همچون قیام حسین ( ع ) ، مقتل شوشتری ، زندگانی علی بن الحسین ، پرچمدار نینوا و ... انتخاب شده است . 

متن روان ، مستند ، کوتاه همراه با تدوین و صفحه آرایی و جلدی متفاوت از ویژگی های مثبت این کتاب می باشد .

کتاب حاضر در 192 صفحه و در قطع وزیری توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسیده است .

منابع مطالب در پایان کتاب بیان شده است .

« معاویه مغیره پسر شعبه را عزل کرد و پسرعمویش سعید پسر عاص را به جای او استاندار کوفه کرد . مغیره که خیلی منافق و سیاست باز بود ، تصمیم گرفت با ترفندی دوباره استاندار بشود . رفت شام و یزید را دید . به او گفت : اصحاب پیامبر که از دنیا رفته اند ، بزرگان قریش هم مرده اند و فقط بچه هایشان مانده اند و تو بهترین و با تدبیرترین و عاقل ترین آنها هستی . نمی دانم چرا پدرت برای ولی عهدی تو از مردم بیعت نمی گیرد .

یزید گفت : یعنی می شود این کار را کرد ؟ 

مغیره جواب داد : بله .

یزید این حرف را به معاویه گفت ، معاویه هم مغیره را خواست و پرسید: یزید چه می گوید ؟

مغیره جواب داد : معاویه ! تو خونریزی ها و اختلافات بعد از عثمان را دیدی . از مردم برای یزید بیعت بگیر تا اگر برای تو اتفاقی افتاد ، خونریزی و فتنه دوباره به پا نشود .

معاویه گفت : چه کسی کمکم می کند ؟ 

مغیره گفت : من بیعت کوفه را تضمین می کنم و زیاد بیعت بصره را . غیر از مردم این دو استان هم کسی با تو مخالفت نمی کند .

معاویه گفت : حالا که این طور است برگرد به کوفه ... »

بخشی از کتاب قصه ی کربلا صفحه 25 و 26 . فصل فتنه