هما

موضوع کتاب هما روایتی شیرین عاشقانه و جذاب از شهید محسن امیدی از زبان همسرش هما شالباف زاده است .

وصف زنان  قهرمان که با شور خود سبب معراج مردانشان شده اند همیشه زیباست . گره به گره و با شیرینی ها و تلخی هایی که هر کدام نقل شان برای حفظ یاد شهیدان لارم است . 

این کتاب را ربابه جعفری و جمشید طالبی با مصاحبه با همسر شهید در چهار فصل با عناوین درهای آسمان ، ایوان آسمان ، پله های آسمان ، بام آسمان به همراه عکس هایی از شهید به همراه همرزمان و خانواده و تصاویری از دست نوشته در 283 صفحه به رشته تحریر در آورده است و انتشارات سوره مهر به چاپ رسانیده است . 

فصل اول کتاب شامل خاطرات همسر شهید و کودکی او تا انقلاب است .

در فصل دوم خاطرات هما از اوایل انقلاب تا شروع جنگ و آشنایی با شهید را می خوانید .

فصل سوم و چهارم نیز خاطرات همسر شهید از زندگی اش را برای شما روایت می کند .

شهید امیدی معلمی انقلابی در شهرستان نهاوند بود که پس از انقلاب به عضویت سپاه پاسداران درآمد و با فرماندهی در گردان های مختلف در سپاه همدان در جنگ تحمیلی نقش آفرینی کرد و در 20 شهریور سال 65 جزیره مجنون ، به شهادت رسید .

« منتظر پایین آمدن بچه ها بودم تا ببینم چه خبر شده . بلاخره یکی شان آمد . دویدم سمتش و فریاد زدم :

- خواهر ، این صدای کی بود ؟ 

گریه می کرد .

- خواهر شالباف ، صدای خواهر امیدی بود . می گن مار نیشش زده . انگار مار مرا نیش زده بود . دو دستی زدم توی سرم و افتادم زمین . آیت الکرسی با اشک قاطی شده بود . زمان دیر می گذشت . خواهر ها دسته دسته می آمدند و کسی از نوشین خبر نداشت ؛ یعنی ندیده بودش . می خواستم بروم دنبال نوشین ؛ ولی برادر های سپاه نمی گذاشتند . توی همین احوال قامت برادر رسولی را دیدم که از دل تپه ها می آمد پایین . دویدم نزدیکش . آشفتگی از چهره اش هم پیدا بود . 

- برادر چی شده حال نوشین خوبه ؟ »