حصار

موضوع کتاب حصار ( ایجاد ) به قلم محمدعلی میقاتی رمانی در سبک علمی تخیلی در 397 است .

شخصیت اصلی کتاب مهندس محسن کهن مدت هاست که برای اتمام اختراعش و سر و سامان دادن به زندگی اش تلاش می کند . او در تلاش است تا با فراهم کردن پول دل بیتا را هم به دست بیاورد . اما ماجراهای ناخوشایندی اتفاق می افتد و حصاری بزرگ تمام محله شان را در بر می گیرد . او ناخواسته مامور نجات شهر می شود . آیا او از پس این کار بر می آید ؟

این کتاب داستان ادامه دار است و در انتشارات کتابستان معرفت به چاپ رسیده است  .

« صدای انفجاری از دور دست شنیده می شد . جوان با خودش گفت حتما حصار دیگری تشکیل شده است . گیر کردنشان در آزمایشگاه اعصابش را درگیر کرده بود . خودش را به مرد دیگری رساند که پشت یک آزمایشگاه مجازی مشغول به کار بود .

- استاد کهن ! 

هنوز نفس نفس می زد و رنگ به چهره اش نمانده بود . دهان باز کرد تا حرفش را ادامه بدهد ، اما فراموشی گرفته بود . کلمات روی زبانش نمی چرخید . استاد کهن نگاهی پرسش گر به او انداخت . سکوت طولانی همکارش را که دید ، خودش صحبت کرد :

- تلپاها کار نمی کنند . نمی تونم ذهنتو بخونم . این صدای انفجار طبیعیه . حتما باز حصار جدیدی ایجاد شده . 

هادی که همچنان در شک بود با دست فقط به خارج از آزمایشگاه اشاره کرد ...  »