خون خدا

موضوع کتاب خون خدا نقل داستان های کوتاه ، مستند و با قلمی روان در مورد اخلاق ، سیره و زندگی نامه امام حسین ( ع ) است .

نام کتاب برگرفته از لقب امام حسین ( ع ) " ثارالله " می باشد . 

زندگی اهل بیت ( ع ) مملو از نکات اخلاقی و زیبایی  نهفته ای ست و این کتاب قطره ای از این دریای بیکران است .

این کتاب به قلم محسن نعماء و شامل 15 داستان در 120 می باشد و توسط انتشارات جمکران در بخش گنجشک های جمکران به چاپ رسیده است . 

جلد کتاب تصویر سازی زیبایی در مورد یکی از داستان های کتاب و اثر عاطفه فتوحی ست .

« یک سال است که کوفه ، آسمان ابری به خود ندیده است . یک سال است که باران و حتی نم نم کوچکی هم نباریده . همه جا خشک است . درختان بی ثمر  شده اند و علف ها و سبزه های بیابان ، زردند و در حال از بین رفتن . رودها کم آب شده و حیوانات در معرض تلف شدن هستند . سالهای پیش این گونه نبوده است . باران می بارید و زمین پر بار و پر محصول بود ، اما امسال فرق می کند . کسی تا کنون چنین خشکسالی در عمر خود ندیده است . انگار صد سال است که در کوفه و روستا های اطرافش ، قطره آبی هم ندیده است . مردم هر روز چشم های شان را به آسمان می دوزند تا ابری ببینند ، اما دریغ از تکه ابری کوچک ...

تعدادی زیادی از کوفیان در میدان شهر اجتماع کرده اند ... جوانی برومند که در انتهای جمعیت ایستاده ، فریاد می زند : ای کوفیان ، اگر تا فردا هم اینجا بمانیم و صحبت کنیم ، به نتیجه ای نخواهیم رسید . باید کاری کنیم .

 یکی از میان جمع رو می کند به او : " چه کاری ؟! اصلا چه کاری می شود انجام داد ؟! "

جوان سر پایین می اندازد و به فکر فرو می رود . لحظاتی بعد ، سر بالا می آورد . 

- حال که تمامی راه ها به بن بست خورده و هیچ راه چاره ای نداریم ،کاش می شد به نزد علی بن ابیطالب می رفتیم و از او می خواستیم که برایمان دعای باران بخواند . شاید خداوند عنایتی کرد و بر ما باران نازل کرد ... » 

بخشی از متن کتاب خون خدا صفحه 42 و 44