راز احمد

آنچه می خواندید بخشی از مقدمه کتاب راز احمد به قلم حمید داودآبادی ست . 

" این کتاب هیچ نیست جز روایت شخص بنده از سفر بی بازگشت حاج احمد متوسلیان از خرمشهر تا بیروت . خرداد تا تیر 61 . هرکس ادعایی دارد ، بسم الله ! قلم به دست بگیرد و احمد خویش را روایت کند . من راز احمد را این گونه دیدم و کشف کردم . "  

کتاب پیش رو برداشتی است آزاد از خاطرات و گفته های ابوالفضل عباس ، ابومالک شمس و... از احمد  متوسلیان در 455 صفحه که در انتشارت یا زهرا به همراه تعدادی عکس رنگی و سی دی حاوی اسناد و عکس ها برای مخاطبان علاقه مند به چاپ رسیده و عرضه شده است . 

سال 61 درست کمی بعد از شادی های بعد از فتح خرمشهر بود که احمد متوسلیان به همراه چند نفر عازم بیروت شد . 14 تیر در مأموریتی به همراه هیأتی رسمی از مسئولین سیاسی نظامی در ماشینی متعلق به سفارت توسط گروهی که وابسته به صهیونیست ها بود دزدیده شد . گرچه اسراییل مدعی ست که آنها را به قتل رسانده اما بعدها به نقل از زندانی دیگر احتمال زنده بودنش شدت گرفت . اما به هر دلیل همچنان راز ماند .

قطعا بسیاری از ناگفته ها و خاطرات موجود در کتاب باعث شگفتی نویسنده خواهد شد اما نویسنده مدعی ست این مطالب را موثق از افراد و بدون واسطه نقل کرده است . 

بخشی از متن کتاب راز احمد صفحه ی 32 :

"  حاج احمد به سرلشکر سوری می گوید : اصلا چطور شد که اسرائیل به این سادگی مناطق شما را می گیرد ؟ سرلشکر سوری می گوید : ما غافلگیر شدیم . حاج احمد متعجب می پرسد : غافلگیر شدید ؟ آدم یک بار نه دوبار از دشمن غافلگیر می شود ؟ شما چند سال است که مدام دارید از دشمن غافلگیر می شوید و شکست می خورید ؟ سرلشکر سوری از لحن احمد ناراحت می شود و می گوید :  ما از اسرائیل شکست نخوردیم . حاج احمد می گوید : شکست یعنی چی ؟ هر دفعه یک بخش از خاکتان را گرفته و خسارات سنگین وارد کرده ؛ این یعنی پیروزی ؟ سرلشکر سوری پاسخ می دهد : خب ما با اسرائیل آتش بست بودیم ..."