آبنبات هل دار

موضوع کتاب آبنبات هل دار داستانی طنز با زبانی عامیانه  با لهجه شیرین بجنوردی است که فضای پشت جبهه و زندگی روزمره مردم را در دهه شصت در 411 صفحه روایت می کند .راوی داستان محسن پسر ده ساله خانواده پنج نفره است که به همراه مادر بزرگ شیرین زبان اش زندگی می کند . برادر محسن می خواهد با یکی از دوستان خواهرش ازدواج کند و بعد از آن به جبهه می رود . کمی بعد او اسیر می شود . نویسنده مخاطب را با تصویر سازی عینی فضای زندگی مردم و نماد های دهه شصت  از بازی های آن زمان تا خوشی های و ناخوشی های مردم آن دوره درگیر می کند تا با خیال خود را جزیی از داستان ببیند . نماد های داستان و اتفاقات جدید مثل سینما که برای محسن هیجان انگیز است و برخورد او با این قضایا داستانی دارد تا فیلم ها و اسباب بازی هایی که برای مخاطبانی که آن دوره را تجربه کردند خاطره انگیز است . 

متن کتاب آبنبات هل دار صفحه ی 103 و 104 :

« وارد راهروی سینما که شدیم صدای تبلیغ یک فیلم می آمد . قلبم گرومب گرومب می زد . رنگ سعید هم پریده بود ؛ ولی حمید و فرهاد عین خیالشان نبود . وارد سالن که شدیم ، همه جا تاریک بود . عین کورها قدم بر می داشتیم . من حمید فوری بر روی اولین ردیف صندلی نشستیم . صفحه تلویزیون سینما خیلی بزرگ بود . تبلیغ فیلم دیگری پخش شد . آدم ها مثل غول شده بودند و یک نفر که کله اش را با تیغ تراشیده بود ، وقتی داشت قهقهه می زد ، سوراخ های دماغش از کله من و حمید که هیچ  حتی از تونل بابا امان هم بزرگ تر بود »