بازگشت

در سال های اخیر  پیشرفت هایی که در رشته پزشکی و فرایند احیای بیماران بوجود آمده ، روزنه هایی به جهان ناشناخته ی پس از مرگ ایجاد شده است .

تجربیات نزدیک به مرگ یکی از این روزنه هاست که کثرت شواهد ارائه شده از طریق آن حتی توجه بسیاری از دانشمندان را نیز به خود جلب و آنان را وادار به تحقیق و پژوهش در این زمینه کرده است .

یکی از مهمترین پیام های تجربه کنندگان نزدیک به مرگ این است که زندگی ما و جهان بر اساس حساب و کتابی خلق شده و دارای معنا و هدف است و با مرگ پایان نمی یابد .

باید یادآوری نمود که تجربیات نزدیک به مرگ را نمی توان با اصول علمی مستند نمود زیرا برای همگان قابل تجربه نیست اما می توان گفت این موارد مانند فانوسی در مسیر تاریک دنیایی ما قرار می گیرد و حداقل می تواند در تکمیل معنویات ما موثر باشد .

بعد از چاپ کتاب سه دقیقه در قیامت افراد زیادی برای بیان تجربیات خود و یا اطرافیان به انتشارات شهید ابراهیم هادی مراجعه کردند و این کتاب از تجربیات این افراد جمع آوری شده است .

متنی از فانوس اول کتاب بخوانید :

بیابان های کویری را قبلا دیده بودم . درست در وسط چنین بیابانی قرار گرفتم ! تا چشم کار می کرد بیابان بود . کمی اطراف را گشتم . هیچ خبری نبود .

یکباره متوجه یک خط سیاه طولانی روی زمین شدم .

آن سوی خط یک پیرمرد نحیف و لاغر و ژنده پوش ایستاده بود . به جوانی که مرا با خودش به آن بیابان آورد گفتم : این خط چیه ؟

گفت : پایت را اینطرف خط بگذاری برزخ شما شروع می شود .

با خودم گفتم چه جالب . دوباره به اطراف نگاه کردم . از دور متوجه باغی بزرگ و سرسبز در دور دست ها و آن سوی خط شدم . هر چه دقت می کردم بیشتر از قبل طراوت و سرسبزی اش را حس می کردم .

از دور می شد حدس زد که با تمام باغ های دنیا متفاوت است . هر چه بیشتر دقیق می شدم نعمت های بیشتری می دیدم .

دیگر دل توی دلم نبود . هر کسی هم جای من بود به سوی آن بهشت زیبا می دوید . به جوان همراه خودم گفتم : من نمی خوام به دنیا بازگردم . من رفتم . بعد پایم را آن سوی خط گذاشتم و دویدم . نمی دانید چقدر زیبا بود . هنوز چند قدمی به سمت بهشت نرفته بودم که ناخودآگاه برگشتم ! انگار نمی توانستم بروم !؟

صفحه 7 کتاب را خواندید .