سیاه چال مستر

موضوع کتاب سیاه چال مستر روایت روزهای اسارت یک دیپلمات بنام جلال شرفی ست که برای ماموریت به عراق می رود . زمان روایت بغداد سال 85 است . زمستانی پر از تفرقه بین سنی و شیعه که نتیجه اشغال عراق توسط آمریکاست . روایت از آنجا شروع می شود که جلال شرفی در حین ماموریت در مخمصه گروه های افراطی می افتد و در سیاه چالی در منطقه ای که آمریکایی ها برآن مسلطند زندانی می شود .

بعد از چهل و هفت روز اسارت با تلاش نقشه فرارش را عملی می کند . وضعیت اجتماعی و سیاسی منطقه و شناخت از تفکر مردم عراق در سالهای بعد از اشغال عراق به خوبی در میان  روایت بیان شده است .  

بخشی از کتاب سیاه چال مستر صفحه ی 314 :

« کمی ناامید شده ام . این آخرین شانسم است . ماشین نزدیک می شود . ناخود آگاه دستم بالا می رود جلوی پایم می ایستد . دنبال مسافر است . ماشین خالی ست ون نقره ای رنگ چینی است .

درست جلوی پایم می ایستد . راننده نگاهم می کند . من هم میخکوب شده ام . منتظر است سوار شوم . خدایا چه کار کنم

سوار بشوم یا نه . این ماشین مرا به کجا می برد . راننده اش چه سوال هایی از من می پرسد . چه اتفاقی می افتد نمی دانم و بغداد کجاست . هنوز سوار نشده ام ، نگاهمان به هم گره می خورد . با تامل به من نگاه می کند .

راننده می پرسد : « کجا می روی » با  لبخندی ساختگی جواب می دهم : به ترمینالی که ماشین هایش به بغداد می رود . »