اکبر کاراته و بچه ننه ها

موضوع کتاب اکبر کاراته و بچه ننه ها داستان هایی کوتاه  و طنزواقعی  از تعدادی نوجوان در گروه جهادی  ست که همراه با قد کشیدن و مردانگی و امتحان شادی های پاک و دلخوشی هایشان را هم داشتند .

این مجموعه گوشه ای از بازیگوشی های نوجوانانی ست که ادامه درس مردانگی را در جبهه ها آموختند . قلب هایی مهربان که بصیرت شان بیشتر از قد و قامت شان بود .

اسم شخصیت اول و نوع تصویر سازی و شوخی ها در کنار هم به همراه حماسه و صحنه های جدی کمک می کند تا نوجوان در کنار استفاده از مطالب فضای شاد  با شخصیت ها هم ذات پنذاری کند .

بخشی از متن کتاب اکبر کاراته و بچه ننه ها :

« آب اروند با سرعت هفتاد کیلومتر در ساعت به طرف دریا می رفت . موج های بلند پشت سر هم خود را به دیواره ی قایق می کوبیدند . بچه ها خیس شده بودند .

خسروان رو به بچه ها کرد وگفت : های جغله ها چیزی بخوانید دعایی ، حدیثی ، قرآنی .

داشت حرف میزد که موتور قایق خاموش شد .

رسول گفت : یا زهرا حالا چه کار کنیم آب قایق را برداشت و برد طرف دریا

خسروان گفت : روشنش کن ! د یالا

رسول گفت : نمیشود که نمی شود .

شیخ اکبر گفت : بچه ها شهادتین را بخوانید رفتیم که بریم .

خسروان دستهایش را بالا برد و گفت : خدایا ما نمی ترسیم اما حاج عباس علی  منتظرمان است .

رسول گفت : بچه ها وقت شوخی نیست . دست به دامن خدا شوید .

شیخ اکبر گفت : برو بابا ! تو این تاریکی کجا دامن خدا را گیر بیاوریم .

خسروان گفت : صدا کنید خدا را می گویم . بگویید بیا پایین تا دست به دامنش شویم . قایق هنوز با سرعت روی آب می رفت که زلال صدای شیخ اکبر از حنجره اش بیرون پرید بچه ها هم او را همراهی کردند .

همه باهم خواندند: الهم کن لولیک »