خط مقدم

اغلب زندگی ها بالا و پایین دارند بعضی دور می خورند و برمی گردند سرجایشان ، برخی هم که اوج می گیرند طوری که قد ما به دیدن نقطه ی بالایی شان نمی رسد . خط زندگی شهید حسن طهرانی مقدم پر است از حادثه ، پر است از اوج و موانعی که بدون توقف همه را پشت سر گذاشته مثل موشک .

موضوع کتاب خط مقدم نوشته فائضه غفار حدادی روایتی داستانی و مستند از تشکیل یگان موشکی ایران طی سالهای 63 تا 65 با محوریت بخشی از زندگی شهید حسن طهرانی مقدم است . اولین گام تهیه کتاب و بیان خاطرات در سال 84 و با حمایت خود شهید و به هدف جمع آوری خاطراتی ارزشمند از ناگفته های تشکیل یگان موشکی انجام شد . کتاب پیش رو  این مصاحبه ها به همراه مصاحبه های بعد از شهادت سردار طهرانی مقدم می باشد .

بخشی از کتاب خط مقدم ، ص 192 :

" موشک ها و تجهیزاتشان باید هرچه زودتر از پایگاه های موقت به جای اصلی شان منتقل می شدند . کار تونل شهید منتظری تقریبا تمام بود . حاجی زاده انواع حالت های مختلف انتقال را با خودش مرور کرد :

" کاش می شد موشک ها را تا کرد و گذاشت پشت تویوتا ، روش هم یه برزنت می کشیدیم که دیگه کسی نفهمه بارمون کمپوت سیب و گیلاس یا اسکاد بی "

اما مشکل انتقال موشک ها پیچیده تر از این حرف ها بود . خودشان که تا آن روز کار ترابری و حمل و نقل نکرده بودند و چیزی از فوت و فن این کار نمی دانستند . به واحد ترابری سپاه هم که نمی توانستند بگویند بیا موشک های ما را ببر کرمانشاه . آن طوری هم مکانشان لو می رفت هم سلاحشان . هرچه بود این کار فقط دست خودشان را می بوسید . "