یک محسن عزیز

تاکنون کتاب های مختلفی در حوزه دفاع مقدس نوشته و هر کدام از دید متفاوتی در برخی با شرح خاطرات از زبان خود فرد یا خانواده و دوستان داستان را روایت کرده اند .

کتاب پیش رو " یک محسن عزیز " روایتی مستند از زندگی شهید محسن وزوایی ست که با پیگیری های نویسنده از نامه ها و تمام امکانات موجود در نگارش کتاب استفاده شده است تا روایت و جوانب دیگر مختلف از زندگی شهید را برای خوانندگان روایت کند .

کتابی با پرداخت متفاوت درباره چهار سال سرنوشت ساز از زندگی فرمانده شهید  وزوایی یکی از نخبگان دفاع مقدس که می توانست مثل همه یادم های معمولی باشد اما تصمیم گرفت خاص شد . روایتی از یک آدم معمولی که توانست به یک قهرمان ملی تبدیل شود اما ناشناخته مانده  است . 

تهیه و مصاحبه های این کتاب دو سال به طول انجامیده است .

جهت آشنایی با نگارش خاص کتاب بخشی از آن را بخوانید :

" محسن با انگشت اسم ها را لمس کرد و از سر ستون پایین آمد . وحیدی ها و ورامینی ها و ورمزیار را گذراند و رسید به وزوایی . فامیلی منحصر به فردی که همیشه در تمامی لیست ها تک بود . وزوا اسم هیچ روستا و شهری نبود که سکنه داشته باشد . دو سال قبل از به دنیا آمدن آقا جون که مامورین اداره سجل احوال برای پر کردن فرم احصائیه و نفوس قریه های شمیرانات به امامزاده قاسم رسیده بودند ، در خانه حاج مهدی پدر آقا جون را هم زدند . همسرش راضیه خانم آمده بود دم در و در جواب اینکه شوهرت کجاست  گفته بود : حاج مهدی رفته وزوا به باغمون سر بزنه . وزوا کوه پایه ای بود بالای گلابدره که رود پر آبی هم داشت . مسئول بی حوصله هم جلوی اسم سرپرست خانواده نوشته بود " مهدی وزوایی "

در واقع آقا جون اولین بچه ای بود که با فامیلی وزوایی به دنیا آمد و طبیعی بود که اسم بچه هایش هم همیشه تک باشد و گاهی هم مایه تعجب و سوال .