موکب رنگی پنگی
کتاب موکب رنگی پنگی خرده روایت هایی از زیارت اربعین به قلم بهزاد دانشگر است که سومین مجموعه در ادامه کتاب های پادشاهان پیاده و موکب آمستردام می باشد و در مورد موکبی کوچک و پر از شوق و سر و صدای بچه هاست و روایت های این مجموعه از هنرمندان خلاق این موکب رنگی پنگی است .
اطلاعات بیشتر
کتاب موکب رنگی به قلم بهزاد دانشگر سومین مجموعه از پادشاهان پیاده است که در سه بخش با عنوان های موکب رنگی پنگی ، موکب اهل قلم و پادشاهان پیاده نوشته شده است و شامل خرده روایت هایی از زیارت اربعین است که در موکب رنگی پنگی این خرده روایت ها از هنرمندان خلاق موکب نقل می شود .
در موکب اهل قلم خرده روایت ها از نویسندگانی بیان می شود که با عشق و ارادت به سید الشهدا علیه السلام رنگ می نشاندند روی سپیدی بوم های بزرگ و کوچک .
بخش سوم کتاب با عنوان پادشاهان پیاده جمع آوری شده است که ادامه خرده روایت هایی کتاب پادشاهان پیاده است که از نوشتن در آن کتاب جا ماندند و حالا نام هایشان نیست اما روایت های شیرینشان را در این کتاب چاپ شده است .
خرده روایتی را از یک زائر ترکیه ای با نام نیهال آدانیز 39 ساله بخوانید :
این روزها هر قدمی که بر می دارم استغفار می کنم خدایا من را ببخش . خدایا من جاهل بودم اما تو من را هدایت کردی . تو دستم را گرفتی و آوردی وسط این دنیای نور . من توی محله ای بزرگ شدم که دشمن اهل بیت علیه السلام بودند . دشمن امام حسین علیه السلام بودند . ما هم مثل باقی اهالی محل حنفی بودیم آن هم حنفی هایی که چندان اهل رعایت احکام دینی نبودیم . سه دختر بودیم و همگی بی حجاب . خانواده مادری و پدری ام هم بی حجاب بودند . نماز هم نمی خواندند . فقط مادربزرگم نماز می خواند . دین هیچ جایی از زندگی مان نبود . از علوی ها متنفر بودیم . معروف بود که علوی ها نه تنها نماز نمی خوانند بلکه اهل طهارت هم نیستند .
من اما از کودکی یک محبتی نسبت به دین در دلم احساس می کردم . مثلا گاهی می رفتم پیش مادربزرگم و درباره نماز و روزه یا مسائل دینی با او حرف می زدم . شب های قدر نماز می خواندم و چند آیه قرآن ؛ اما بقیه روزهای سال مثل بقیه جوان ها دنبال تفریح بودم و خوش گذرانی .
هجده سالم که شد رفتم سر کار . حسابدار یک شرکت تولید ظرف های شیشه ای شدم . آن روزها یک جوان بود که برای ما جعبه می آورد تا ظرف ها را توی آن جعبه ها بگذاریم . یکی دوباری همدیگر را دیدیم و حرف زدیم . چند وقت بعدش از من خواستگاری کرد خب من هم دوسش داشتم و قبول کردم .
روزی که رفتیم خانه شان دیدیم یک تابلو از امام علی علیه السلام به دیوار خانه شان است . خانواده من فکر کردند این ها علوی اند . با دلخوری از خانه شان آمدیم بیرون . خانواده ام با ازدواج مخالفت کردند . می گفتند این ها خداشناس نیستند اهل طهارت نیستند . من چند وقتی تردید کردم اما هر چی فکر کردم دیدم جوان خوبی است . توی همان چند هفته ای که آشنا شده بودیم دیده بودم اهل مسائل دینی است . برای همین اصرار کردم که با ازدواج ما موافقت کنند . بلاخره ازدواج کردیم و دیدم حدسم درست بوده همسرم و خانواده اش افرادی دین دار بودند اصلا همان ها باعث آشنایی دوباره من با دین و احکام دینی شدند .
حالا نه تنها من که خانواده ام هم به اهل بیت علیه السلام علاقه پیدا کرده اند .
حالا خدا را شکر می کنم که شیعه شده ام چون شیعه شدنم باعث آشنایی من با کربلا و اربعین شد ...
مشخصات
دیدگاه ها (0)
لطفا پیش از ارسال نظر، این موارد را مطالعه کنید:
این محصولات ساخته و پرداخته هنرمندانی است که نظرات شما را میبینند و از آن بهرهمند میشوند؛ پس لازم است محتوای ارسالی شما منطبق برعرف و شئونات جامعه و با بیانی دوستانه و عاری از لحن تند، تمسخرو توهین باشد. طبیعتاً نظرات دلگرم کننده شما موجب شکوفایی ذوق هر هنرمند خواهد بود. از ارسال لینک سایتهای دیگر و ارائهی اطلاعات شخصی نظیر شماره تماس، ایمیل و آیدی شبکههای اجتماعی پرهیز کنید. در نظر داشته باشید هدف نهایی از ارائهی نظر دربارهی کالا، ارائهی اطلاعات مشخص و مفید برای راهنمایی سایر کاربران در فرآیند انتخاب و خرید یک محصول است. ما در این قسمت به نظرات و سوالات شما در اسرع وقت پاسخ میدهیم، پس شکیبایی پیشه کنید. سوالات شخصی خود، مبنی بر پیگیری سفارشات یا مشکلات در ثبت خرید را از طریق تماس با فروشگاه مرتفع کنید. هرگونه نقد و نظر در خصوص سایت ربیع، مشکلات دریافت خدمات و درخواست کالا و نیز گزارش تخلفات را از طریق تماس با شمارهی 02591002425 در میان بگذارید و از نوشتن آنها در بخش نظرات خودداری کنید.