خانه مغایرت
کتاب رمان خانه ی مغایرت نوشته محمدعلی جعفری است که ماجرای جوانی به نام سعید است که با دختری به نام سحر عقد کرده و از خانه خودشان که در آن تک فرزند و تنهاست ، گریزان شده و بیشتر وقتش را در خانه پدرزنش ، که با پنج بچه شلوغ و پر ماجراست و او لقب خانه مغایرت را به آن داده سپری میکند . قالب نگارش رمان طنز گونه است .
اطلاعات بیشتر
محمدعلی جعفری که این روزها با کتاب های عمار حلب و قصه دلبری شناخته میشود اثر جدیدش را در قالب داستان بلند منتشر کرده و این بار قلمش را در عرصه طنزنویسی محک زده است . خانه مغایرت عنوان این داستان بلند است که توسط انتشارات شهرستان ادب چاپ و منتشر شده است .
موضوع داستان کتاب خانه مغایرت در شهر یزد اتفاق میافتد و شخصیت هایش یزدی هستند . اما زبان نوشتاری کتاب محاوره ای نست و اصطلاحات بومی و لهجه ای ندارد و برای خوانندگان مشکلی ایجاد نمی کند
موضوع رمان خانه مغایرت اگرچه در ظاهر روایت چگونگی موفقیت یک جوان در ایجاد حرکتی بزرگ است ، اما درونمایه ای اجتماعی دارد و تفاوت اوضاع و احوال و حتی آینده خانواده های تک فرزند با خانواده های شلوغ و پرجمعیت را به خوبی نشان می دهد . این اتفاق در پردازش شخصیت سعید که خجالتی است ، درگیر اوهام و به قول خودش مالیخولیاست ، از عهده ساده ترین کارها هم برنمی آید و زندگی شاد و با نشاطی با پدر و مادرش ندارد ، احساس میشود . یعنی ویژگی هایی که روانشناسان برای بچه های تک فرزند بر می شمرند و نسبت به آن هشدار می دهند . در مقابل ، فرزندان سرزنده و پرهیاهوی خانواده سحر هستند که مدام در حال بازی هستند و در محیطی شاد و با نشاط زندگی می کنند .
در قسمتی از این داستان بلند می خوانید :
پلک هایم روی هم نرفته بود که یکی تق تق به در زد . فرصتی برای جواب نداد . شصت تیری پرید تو . بهتر بگویم که با یک دست در را زد و هم زمان با آن یکی دست در را باز کرد . معنی در زدن را هم نمی دانتسم که فهمیدیم ! داشتم به خودم می قبولاندم که بی تفاوت به رفت و آمد ها خواب بروم که شست پایم مرکز ثقل هیکل مادرزن جان قرار گرفت . " آآآی ی " را در سینه خفه کردم که یعنی خوابم . مادرزن جان هم که بی خیال از این که من مثلا خوابم بلند بلند خودخوری می کرد . حضور سایه سنگین ش را بالای سرم حس کردم . پشت بندش قفل کمد لباس باز شد . چنان غیژی سرداد که انگار در گاراژی چهارتاق شد . در به پشت من گیر کرد . نه این بود که به روی شکم غلت بزنم و نه این که در برابر موضوع بی تفاوت باشم . سحر هم که انگار نه انگار ! خواب هفت پادشاه را می دید . مادرزن جان با پشتکاری مثال زدنی تلاش می کرد آهسته صدایم بزند : " سعید آقا ! خوابید ؟! "
" نا ! مثلا من خرس قطبی ام خو ! "
خشونتم را خوردم و به حالتی که فکر کند در خواب و بیداری هستم تکانی به خودم دادم و گفتم : " نا ! "
مادرزن جان لباس ها را از توی کمد برداشت . به رغم تمام تلاشی که کرد تسمه ی شلواری به در و دیوار کمد خورد و سر و صدا به راه انداخت .
بعد هم حسابی هوای ما را داشت . در گاراژ را نبست تا صدا نکد و رفت . ولی تلافی در کمد را بر سر در اتاق درآورد . طوری کوبیدش که انگار در کل دنیا را کوبیده .
...
خ س ت ه شده بودم . از شدت خواب از چشمانم هرم داغی می زد بیرون . متکا گذاشتم روی سرم و چشمانم را بستم . زور می زدم بخوابم . پلک هایم را روی هم می فشردم بلکه خوابم ببرد . با عین حال اگر خانه ساکت می شد هزار باره از هوش رفته بودم . ثانیه ای نگذشته بود که صدای هواکش تالار اندیشه بلند شد . هواکش نبود که اگزوز تراکتور بود . مگر این جا سالن شرکت تولیدی است که این چنین هواکشی نصب شده .
مجتبی بود . از صدای فین فینش فهمیدم . سینوزیت داشت و نیم ساعت تمام فین فین می کرد . هر آن ممکن بود مغزش از دماغش بریزد بیرون . مگر دماغ فیل است که هر چی می تکاند خالی نمی شود .
با تمام شدن صدای فین ماهیچه های دور سرم راحت شدند به دنده خوابیدم و متکا را بغل زدم . صدای دهشناک جدیدی به هوا خاست . ...
هنوز مجتبی بیرون نیامده بود که صدای تلویزیون بلند شد . این یعنی پدرزن جان بیدار شده است . او که بیدار می شد هنوز ویندوزش بالا نیامده کنترل تلویزیون را دست می گرفت . هر کس نمی دانست فکر می کرد روشنی هر دو به هم متصل است .
مشخصات
دیدگاه ها (0)
لطفا پیش از ارسال نظر، این موارد را مطالعه کنید:
این محصولات ساخته و پرداخته هنرمندانی است که نظرات شما را میبینند و از آن بهرهمند میشوند؛ پس لازم است محتوای ارسالی شما منطبق برعرف و شئونات جامعه و با بیانی دوستانه و عاری از لحن تند، تمسخرو توهین باشد. طبیعتاً نظرات دلگرم کننده شما موجب شکوفایی ذوق هر هنرمند خواهد بود. از ارسال لینک سایتهای دیگر و ارائهی اطلاعات شخصی نظیر شماره تماس، ایمیل و آیدی شبکههای اجتماعی پرهیز کنید. در نظر داشته باشید هدف نهایی از ارائهی نظر دربارهی کالا، ارائهی اطلاعات مشخص و مفید برای راهنمایی سایر کاربران در فرآیند انتخاب و خرید یک محصول است. ما در این قسمت به نظرات و سوالات شما در اسرع وقت پاسخ میدهیم، پس شکیبایی پیشه کنید. سوالات شخصی خود، مبنی بر پیگیری سفارشات یا مشکلات در ثبت خرید را از طریق تماس با فروشگاه مرتفع کنید. هرگونه نقد و نظر در خصوص سایت ربیع، مشکلات دریافت خدمات و درخواست کالا و نیز گزارش تخلفات را از طریق تماس با شمارهی 02591002425 در میان بگذارید و از نوشتن آنها در بخش نظرات خودداری کنید.