سبد خرید شما خالی است

کلیات قصیده حضرت مشکل گشا

کتاب کلیات قصیده حضرت مشکل گشا هر دو عالم علی ( ع ) به طریقه نظم و نثر به انضمام مولودنامه حضرت رسول ( ص ) در سایز جیبی تهیه شده است که در آن اشعاری در مدح حضرت علی ( ع ) ، قصیده مشکل گشا و داستان عبدالله خار کن آمده است و در ادامه مولودنامه حضرت رسول ( ص ) ، صلوات خاصه دوازده امام ( ع ) و اشعاری زیبا در وصف توحد و ... آورده شده است .

(22)
زمان باقی مانده
20,000 تومان

اطلاعات بیشتر

در مقدمه کتاب کلیات قصیده حضرت مشکل گشا آورده شده است :

بسی اشخاص و خانواده ها که از روی اخلاص کامل و دل شکسته این قصیده را شب های جمعه بیان کرده و دامان حضرت مشکل گشا را گرفته اند ، حاجت آن ها را برآورده و مراد دیده اند شخص موثقی برای خودم نقل کرد که روزی در بازار مشغول خریدن کتابی بودم یک نفر از یک کتاب فروش مطالبه قصیده مشک گشا کرد چون کتاب را به او داد بوسید . من به عمل او اعتراض کرده و گفتم : این کتاب آسمانی نیست که بوسیدی . جواب داد : معجزه ای که از ذکر این قصیده من دیده ام اگر تو هم دیده بودی می بوسیدی .

گفتم : مگر چه دیدی ؟

داستان خود را برایم چنین نقل کرد :

مرا به اتهام اینکه مادر عیالم را کشته ام توقیف و زندانی نمودند و من از آن جایی که بی گناه بودم اطمینان داشتم پس از بازجویی تبرئه و مرخص می شوم ولی به عکس انتظارم یک روز حکم پانزده سال زندانی را به من ابلاغ نمودند . از این قضیه بسی پریشان و متفکر بوده و هیچ چاره ای نبود الا پانزده سال متوالی خدمت زندان نمودن . در این زندان که من بودم رسم بود هر شب جمعه زندانی ها دسته دسته دور هم جمع می شدند و قصیده مشکل گشا می گفتند و من تا پیش از صدور حکم چون فکر می کردم تبرئه می شوم به این قصیده سرسری گوش می دادم ولی از موقعی که حکم پانزده سال زندان ابلاغ شد از روی اخلاص کامل و دل شکسته نذر نمودم هر شب جمعه خودم قصیده مشکل گشا را بیان و مستمعین را آجیل و شیرینی بدهم . بعد از گفتن قصیده نماز حاجات می خواندم و گریه بسیار می کردم شب جمعه چهارم پس از ختم بسیار گریه نموده و سر سجاده به خواب رفتم در خواب سید بزرگواری به نظرم آمد یک جام آب دستم داد و فرمود : این آب را بخور و غمگین مباش حضرت مشکل گشا مرادت را خواهد داد . چون بیدار شدم و خواب را برای رفقا تعریف نمودم . گفتند : در استیناف تبرئه می شوی . خلاصه روزه جمعه گذشته مقارن صبح ساعت ده دو نفر از هم ولایتی های من را به زندان آوردند تعجب کرده و می خواستم سبب را سوال کنم فرصت نشد . رییس زندان مرا صدا زد و چون به اتاق او رفتم گفت : فهمیدی این دو نفر کی بودند ؟ عرض کردم : آن ها را می شناسم اما نمی دانم چرا زندان آمدند . گفت : این دو نفر قاتل اصلی مادر عیال تو هستند و الساعه امریه رسیده است تا تو را مرخص نمایم . من شکر خدا را به جا آوردم لباس هایم را برداشته ، مرخص و آزاد شدم و اینکه این دو نفر به عمل خود اعتراف نمودند واقعا معجزه ای است که حلال مشکلات نموده و چنانچه ذکر شود خوانندگان تعجب می نمایند و شرح آن کتابی علاوه در این مختصر گنجایش ندارد بلی هر کس از روی اخلاص کامل و دل شکسته درب خانه این خانواده برود ممکن نیست بدون حاجت روا شده برگردد .

مشخصات

مشخصات محصول
انتشارات
نشاط
تعداد صفحات
104
شابک
9789646393394
وزن
70 گرم
موضوع
مجموعه شعر فارسیمجموعه شعر مذهبی
جلد
شومیز
شماره کتاب شناسی ملی
7917776
قطع
جیبی

دیدگاه ها (0)