روزی روزگاری القاعده
کتاب روزی روزگاری القاعده خاطرات ایمن دین عضو جدا شده گروهک القاعده و جاسوس امنیتی انگلیس است . این کتاب توسط وحید خضاب ترجمه و گردآوری شده است . این کتاب ، اولین کتاب از مجموعه کتاب های ماجرای امنیتی نشر نارگل است .
اطلاعات بیشتر
کتاب روزی روزگاری القاعده خاطرات ایمن دین عضو جدا شده گروهک القاعده و جاسوس امنیتی انگلیس است . این کتاب توسط وحید خضاب ترجمه و گردآوری شده است . این کتاب ، اولین کتاب از مجموعه کتاب های ماجرای امنیتی نشر نارگل است .
مطالب این کتاب پر شور که بدلیل شخصیت ایمن دین ( نام مستعار ) به عنوان راوی داستان و یک فرد اطلاعاتی بین دروغ و حقیقت نگاشته شده است ، نه تنها از ارزش آن نمیکاهد ، بلکه به درک پیچیدگی شخصیت او و رفتارهای افراد پیوسته به گروهها و فرقه های افراطی مذهبی میانجامد . ترجمه زیبای وحید خضاب که واقعا به خاطر دقت نظرهایی که در ترجمه و توضیحات زیرنویس از خود به جا گذاشته قابل تحسین است .
ویژگی شاخص کتاب این است که نحوه مصاحبه و سوال های مصاحبگر نیز نوشته شده است .
در بخش مقدمه کتاب می خوانید :
روزنامه بینالمللی الحیات که در لندن چاپ می شود با توجه به ارتباطش با سعودی ها و به دلیل داشتن شبکه های مختلف کسب اطلاعات ، تاکنون گزارش های مهمی از داخل این گروه ها و از زبان آنان منتشر کرده است . هرچند میتوان انگیزه های الحیات و در پس آن، سعودی ها ، از چنین اقداماتی را در جای خود واکاوی کرد ، اما این نافی اصل ارزش آن روایات نیست . آنچه در این کتاب خواهیم خواند ، ترجمه یکی از همین روایت ها می باشد که الحیات آن را طی چند شماره ، منتشر کرده است . راوی این حکایت ، جوانی است که در زمان انتشار مصاحبه در الحیات با نام رمزی معرفی شده بود .
در یکی از سوالات مصاحبه گر از ایمن دین سوالی با عنوان بیرون آمدن از افغانستان یا از القاعده ؟ نحوه خروج این فرد از القاعده را می پرسد :
بیرون آمدن از همه چیز . تصمیم گرفتم یک ماه به کابل بروم . آن جا به مصطفی ابوالیزید که سه سال کشته شد کمک می کردم . آن موقع کارش دفتری بود و یک مهمان خانه را در کابل اداره می کرد . در همان دوره حس کردم بیماری مالاریام عود کرده است . مدتی ماندم . مهمان خانه هم آرام بود و کتابخانه ای داشت که به من در تفکر و مطالعه بازبینی فتاوا کمک می کرد . اقامتم یک ماه طول کشید . در یک نبرد فکری دائم با خودم بودم . با خودم حرف می زدم و خودم را سرزنش می کردم . من به جهاد نپیوسته بودم که مردم را در هتل ها و شهر ها بکشم اما از طرف دیگر به خودم می گفتم این جهاد است و تو باید به قواعد کار التزام داشته باشی .
از جمله حوادث دیگری که مرا به فکر بیرون آمدن انداخت کابوسی بود که دیدم . موقعی که در پادگان فاروق بودم قبل از سفرم به کابل فرماندهان گفتند قرار است با چادر یک پایگاه خارج از پادگان ایجاد کنند تا در آن جا جنگ کوهستان و برخی دوره های دیگر آموزش داده شود .
یکی از شب ها در پادگان خواب دیدم که مادرم کنارم نشسته است . هنگامی که با شوق و ذوق به سمتش رفتم دیدم که چشم هایش پر از خشمن و غضب است . وقتی خواستم نزدیک بروم سرم فریاد کشید : برو بیرون ! بعد دیدم که تفنگ در آورد و به سمتم گرفت . طوری که انگار بخواهد مجبورم کند به او نزدیک نشوم و بیرون برم . همان لحظه از خواب پریدم . خدا را شکر کردم که این کابوس اذیت کننده فقط خواب بوده است . بلند شدم تا برای قضای حاجت از چادر بیرون و به سمت رودخانه بروم . موقع برگشتن در حالی که یک فانوس دستم بود دیدم گلوله های آتشین به شکل افقی بالای اردوگاه می آیند و از آن جا به صورت عمودی روی چادرهای پایگاه آموزشی مان سقوط می کنند . تا تمام شدن بارش این گلوله های آتشین که حدودا هشت ثانی طول کشید روی زمین دراز کشیدم . بعد بلند شدم و به سمت چادر ها رفتم و آن جا بود که متوجه شدم آن گلوله های آتشین موشک کروز بوده است . موشک ها شش نفر را کشته و حدود 21 نفر را زخمی کرده بود .
واقعا صحنه وحشتناکی بود . پاهای قطع شده به وسیله ترکش ها روی زمین افتاده بود . تجربه کار امدادی ام در بوسنی را به کار گرفتم و مشغول امدادرسانی و انتقال مجروحان شدم . آن شب نقطه تحول زندگی ام شد و آن رویا واقعا تکانم داد . آن خواب نجاتم داد و مرا بر آن داشت که در رفتار و روشم بازبینی کنم . وقتی هم که تهدیدهای انتقام القاعده را شنیدم ، به فکر پیدا کردن راهی برای بیرون آمدن از سازمان افتادم . بعد از مدتی فکر کردن تصمیم گرفتم به کشور دیگری بروم . بهانه ام هم ضرورت انجام معاینات پزشکی معمول و دائمی بود . تصمیم داشتم بعد از آن به کشورم برگردم و در دانشگاه ددرس بخوانم تا استاد تاریخ شوم .
مشخصات
دیدگاه ها (0)
لطفا پیش از ارسال نظر، این موارد را مطالعه کنید:
این محصولات ساخته و پرداخته هنرمندانی است که نظرات شما را میبینند و از آن بهرهمند میشوند؛ پس لازم است محتوای ارسالی شما منطبق برعرف و شئونات جامعه و با بیانی دوستانه و عاری از لحن تند، تمسخرو توهین باشد. طبیعتاً نظرات دلگرم کننده شما موجب شکوفایی ذوق هر هنرمند خواهد بود. از ارسال لینک سایتهای دیگر و ارائهی اطلاعات شخصی نظیر شماره تماس، ایمیل و آیدی شبکههای اجتماعی پرهیز کنید. در نظر داشته باشید هدف نهایی از ارائهی نظر دربارهی کالا، ارائهی اطلاعات مشخص و مفید برای راهنمایی سایر کاربران در فرآیند انتخاب و خرید یک محصول است. ما در این قسمت به نظرات و سوالات شما در اسرع وقت پاسخ میدهیم، پس شکیبایی پیشه کنید. سوالات شخصی خود، مبنی بر پیگیری سفارشات یا مشکلات در ثبت خرید را از طریق تماس با فروشگاه مرتفع کنید. هرگونه نقد و نظر در خصوص سایت ربیع، مشکلات دریافت خدمات و درخواست کالا و نیز گزارش تخلفات را از طریق تماس با شمارهی 02591002425 در میان بگذارید و از نوشتن آنها در بخش نظرات خودداری کنید.