سبد خرید شما خالی است

شب صورتی

کتاب شب صورتی نوشته مظفر سالاری که قصه دل مشغولی‌ های یک نوجوان است و در آن از چاشنی عشق هم استفاده شده است که نوجوان قصه سعی دارد آن را مدیریت کند . فضا و موقعیت جغرافیایی‌ رمان مربوط به یزد است و برای نوجوانان به نگارش در آمده است .

 

(1)
زمان باقی مانده
80,000 تومان
72,000 تومان

اطلاعات بیشتر

کتاب شب صورتی داستان جذابی از نویسنده رمان های پر فروش رویای نیمه شب و دعبل و زلفا است .

مظفر سالاری به دنبال نوشتن رمان دینی است و این را با نگارش آثار خود به اثبات رسانده است . دغدغه اصلی نویسنده یک هدف متعالی دینی است . برخی نویسندگان به طور کامل در خدمت مخاطب هستند ، یعنی براساس سلیقه مخاطب عمل می‌کنند ، اما نویسنده کتاب شب صورتی از ادبیات داستانی به عنوان ابزاری برای نمایش و ترویج اهداف متعال دینی استفاده می‌کند . از این رو خود را اسیر حاشیه‌ها نمی‌کند .

عشق نوجوانانه در این رمان وجود دارد که سعی دارد به نوعی آن را مدیریت کند . در این کتاب یک روحانی دوست‌داشتنی به نام آسید محمدعلی وجود دارد که با نوجوان قصه دوست می‌شود و به او می‌آموزد که چطور عشق خود را مدیریت کند .

از آنجا که پدربزرگ سینا - پسر نوجوان قصه - با پدرش روابط تیره و تاری دارد ، و شخصیت نوجوان قصه سعی دارد در این میان الفت و دوستی برقرار کند ، می‌توان این کتاب را اثری درباره دوستی ، احترام به بزرگتر‌ها دانست که یزد و ارزش‌هایی که در این جغرافیا مطرح است را نیز معرفی کرده است .

در صفحه 65 کتاب می خوانید :

سینا هر چه کرد نتوانست بگوید عاشق شده . به نظر خودش عاشق شدن اتفاقی نادر و از روی بی برنامگی بود . می توانست به چشم بزرگترها ناپسند و ناشایست بیاید . حوصله نصیحت و سرزنش نداشت . کاری نکرده بود . کاری نمی تواستند برایش بکنند . ناچار گفت : هفته بدی بود شنبه آقاصفدر اومد مدرسه . خیال می کرد من ماشینشو خط خطی کردم . یک شنبه نتونستم نماینده کلاس بشم . خیال می کردم بچه ها خیلی قبولم دارن . زینلی با یه رای بیشتر انتخاب شد . دوشنبه از تیم فوتبال مدرسه خط خوردم . از کلاس یازدهمی ها فقط زینلی رو گرفتن . سه شنبه احسان تو امتحان فیزیک ازم پیش افتاد تو همون درسی که من همیشه سر بودم و بهش یاد می دادم .

آنچه گفته بود راست بود هرچند زمان شان را پس و پیش کرده بود و ناخوشی اش ربطی به آن ها نداشت .

پدر گفت : از زینلی بگو لابد درشت تر از بقیه بچه های کلاسه نه ؟

ناراحت بود که پدرش را فریب داده آن هم برای کمک به او پیش قدم شده بود .

- درسش که تعریفی نداره ولی فوتبالش خوبه قدبلنده .

- چرا بچه ها برای نمایندگی کلاس به اون رای بیشتری دادن ؟ چه محبوبیتی داره ؟

- کاپیتان کلاسه . باباش راننده مینی بوسه . خوب بلده جار و جنجال راه بندازه . کتابای پلیسی زیاد می خونه . خیال می کنه کارآگاهه . من گفتم با مدیر صحبت می کنم و کلاس تقویتی راه می اندازم و یه سفر کلاسو می برم اردو . اون گفت علاوه بر اینا بچه ها رو می بره سینما و موزه و استخر و کیش . اونا هم که بهش رای ندادن می دونستن خالی بنده . آخه چطور می خواد بچه ها رو ببره کیش ؟ لابد با مینی بوس باباش !

- دوست ندارم درباره کسی که از تو موفق تر بوده این جوری حرف بزنی . به تبلیغات خوب نباید گفت جار و جنجال . از کجا معلوم ؟ شاید به قولش عمل کنه . حالا چی شد فیزیکو خراب کردی؟

- خراب که نه اون طوری که می خواستم نشد . درگیر همین فکرها بودم دیگه .

- هنوزم درگیری ؟

- اوهوم !

- آقاصفدر تهدیدت کرد ؟

- نه فهمید کار من نبوده .

- چرا بهت شک کرد ؟

- توی زمین بازی می کردیم . توپ خورد به ماشینش . اومد توپمو پاره کرد . لابد فکر کرده خواسته م انتقام بگیرم .

- به زینلی حسادت نمی کنی ؟

سینا خندید .

- نه حتی یه سر سوزن !

هر دو خندیدند و سینا خوشحال بود که پدرش نتوانسته سرنخی بدست آورد .

 

مشخصات

مشخصات محصول
مولف
مظفر سالاری
انتشارات
معارف
تعداد صفحات
388
شابک
9789645318787
وزن
425 گرم
موضوع
داستان فارسی قرن 14رمان برای نوجوان
جلد
شومیز
شماره کتاب شناسی ملی
5568388
قطع
رقعی

دیدگاه ها (0)