سبد خرید شما خالی است

آقای سلیمان می شود من بخوابم

کتاب آقای سلیمان ! می‌شود من بخوابم ؟ عنوان رمانی است از سید محمدرضا واحدی که به ماجرای پسری ارمنی و دختری مسلمان می‌پردازد . داستانی مانند سایر داستان‌های عاشقانه ، از آن جهت که پسر عاشق دختر می‌شود و مشکلات مسلمان شدن پسر و باقی قضایا ... اما این رمان فضای دیگری نسبت به سایر رمان‌های از جنس خود دارد و آن شک دختر در آداب ، رسوم و قوانین مسلمانی و علاقه پسر به مسلمانی قبل از عاشقی است .

(0)
زمان باقی مانده
115,000 تومان

اطلاعات بیشتر

کتاب آقای سلیمان ! می‌شود من بخوابم ؟ عنوان رمانی است از سید محمدرضا واحدی که به ماجرای پسری ارمنی و دختری مسلمان می‌پردازد . داستانی مانند سایر داستان‌های عاشقانه ، از آن جهت که پسر عاشق دختر می‌شود و مشکلات مسلمان شدن پسر و باقی قضایا ... اما این رمان فضای دیگری نسبت به سایر رمان‌های از جنس خود دارد و آن شک دختر در آداب ، رسوم و قوانین مسلمانی و علاقه پسر به مسلمانی قبل از عاشقی است .


کتاب آقای سلیمان ! می‌شود من بخوابم؟ قصه‌ای متفاوت است که شاید ابتدای به دست گرفتن کتاب قصه‌ای ساده و مانند دیگر قصه‌ها با پایانی شبیه همه قصه‌های عاشقانه که این روزها منتشر می‌شوند ، به نظر برسد . اما هر چند بخش‌های ابتدایی داستان شاید ساده و در بعضی قسمت‌ها شعاری به نظر برسد ، هرچه که قصه جلوتر می‌رود و شخصیت‌ها پخته‌تر و تکلیف خواننده و نویسنده با قهرمان‌های قصه روشن‌تر می‌شود .

در این رمان ، نغمه ، آزاد است تا بدون سانسور هر چه در دلش دارد از قول جوان‌های امروزی بگوید ؛ از اعتراض به سیاست گرفته تا حجاب اجباری و بی‌عدالتی حق زن و مرد در اسلام و نماز خواندن به زبان عربی و بسیاری دیگر از شبهه‌هایی که مطرح از زبان بعضی جوان‌ترها می‌شنویم و معمولا کسی به این سوال‌ها جواب نمی‌دهد . نغمه لجبازی می‌کند و فرو می‌افتد و این سقوط تا شرکت در پارتی‌های مختلط پیش می‌رود و نویسنده هیچ اصراری ندارد که او با اتفاقی ساده یا پیش پا افتاده به دنیای خودش برگردد ، شیوه تحول نغمه عمیق و درونی است و کم کم روی می‌دهد . او قانع می‌شود و پاسخ می‌گیرد و کم کم روی خوش به نشانه‌های خدا نشان می‌دهد .

در صفحه 46 کتاب می خوانید :

سالی دست کم یک بار او را در شله پزان خانه مان می دیدم . برای اربعین ها که حنتما حضور داشت و گاهی برای سمنوپزان شب عید هم می آمد ، اما هیچ وقت جز سلام و احوال پرسی معمولی با هم حرف نزده ایم .

در این مدت اما چندبار در دانشکده نغمه با او رو به رو و همکلام شدم و چند بار هم سه تایی با هم صحبت کردیم . روزی صحبت از تفاوت حقوق زن و مرد شد . نغمه شاکی بود :

فکر می کنم اسلام جوابی برای این همه تعبیض بین زن و مرد نداره . من تا حالا از هر کی پرسیدم نتونسته جواب درستی بهم بده .

روبیک خیلی خونسرد نگاهش کرد :

هر کس یعنی کی ؟ از کی پرسیدین ؟

از مذهبی ها . از بچه حزب اللهی ها ... از همین مریم خانوم ... یک بار کم مونده بود سر همین با زینب که از بچه های بسیجه دعوامون بشه .

روبیک نگاهی به من کرد و مودبانه عذر خواست . دلیل عذر خواهی اش را نفهمیدم . اما همین که دو سه جمله حرف زد متوجه منظورش شدم :

من واقعا جواب دین شما را به این سوال ها نمی دونم اما یک چیز رو می دونم ... ماها معمولا سوال هامون رو از کسانی می پرسیم که درسته آدم های دین داری هستن اما تخصص دینی ندارن . اون وقت چون نمی تونن ما رو قانع کنن می گیم جواب نگرفتیم ... نمی گیم اینا بلد نبودن ...

از جوابش خوشم اومد . برای اینکه بداند که ناراحت نشدم دنبال حرفش را گرفتم :

مثل اینکه ما توی بیمارستان به جای پزشک بریم سراغ هر کی لباس سفید پوشیده ...

باورم نمی شد که روبیک این قدر منطقی و بدون تعصب به مسائل نگاه کند . صرف نظر از اسلام و مسیحیت نگاهی عمیق به دین داشت و اطلاعاتش هم بد نبود به خاطر همین نغمه که پر از سوال بود به بیشتر صحبت کردن با او تشویق می کردم .

مشخصات

مشخصات محصول
مولف
سید محمدرضا واحدی
انتشارات
عهد مانا
تعداد صفحات
254
شابک
9786009997657
وزن
240 گرم
موضوع
داستان فارسی
جلد
شومیز
شماره کتاب شناسی ملی
2627356
قطع
رقعی

دیدگاه ها (0)