رسول مولتان
کتاب رسول مولتان روایت زندگی شهید سید محمد علی رحیمی روایتی جالب از دلدادگی مردی در غیبت به ارزش های انقلاب اسلامی و اسلام است . موضوع کتاب درباره زندگی شهید است که از زاویه دید همسر شهید رحیمی روایت شده است .
اطلاعات بیشتر
محمدعلی رحیمی شهیدی است که عمر خود را در هند ، پاکستان ، آفریقا و افغانستان صرف ترویج ارزشهای انقلاب اسلامی و تشیع راستین کرد و با منش و گفتار خود بر وحدت و نزدیکی میان همه مذاهب اسلام تاکید و با تبلیغ زبان فارسی سعی بر توسعه عمق استراتژیک انقلاب اسلامی داشت .
این کتاب به لحاظ برخورد فرهنگی شهید با جریانات تکفیری و روایت روزهایی که شهید رحیمی در غربت ، زیر تیغ وهابیت گذراند و میدان را خالی نکرد ، جذابیت بالایی دارد . به ویژه اینکه متن آن روایت کننده فعالیتهایی است که در نهایت به شهادت این سردار بزرگ فرهنگی انقلاب اسلامی توسط نیروهای تکفیری در پاکستان انجامید .
نویسنده به طور ویژه در توصیفهای جزئی از محیط خانه و کارهای خانه ، رتق و فتق کارهای فرزندان ، رسیدگی به درس و تربیت ایشان در شرایط دشوار غربت دهه شصت و نیمه اول هفتاد ، شرح دقیق حالات روحی و تاثیر و تأثرها در رفتارهای راوی در محیط زندگی جدید غربت ، رسول مولتان را در ذهن و باور مخاطب باور پذیر و خواستنی ساخته است .
کتاب حاضر در 183 صفحه متن و حاوی 30 صفحه اسناد و تصاویر است که به قلم زینب عرفانیان نوشته است .
قسمتی از زندگی این زوج را بخوانید :
اتاق های انتهای خانه فرهنگ برای کارگرهای هندی بود که همسایه های ما بودند و بچه هایشان هم بازی بچه هایم . اختلاف فرهنگی زیادی که با هم داشتیم نگرانم می کرد . دلم نمی خواستم تربیت بچه ها از دستم خارج شود و در آن فرهنگ خیلی از اصول اخلاقی در وجودشان از بین برود . هندی ها خانواده های پر جمعیتی بودند و با هفت هشت بچه قد و نیم قد در دو اتاق زندگی می کردند .
فهیمه و مهدی دیگر بزرگ شده بودند و تاثیر فرهنگ همسایه های هندی را هر روز بیشتر در رفتارشان حس می کردم .
علی هم متوجه رفتارهای جدیدشان شده بود . دوست داشتم برگردیم ایران ولی عملا شدنی نبود . علی کارمند نیمه رسمی خانه فرهنگ شده بود و مسئولیت داشت . هر طور بود خانه ای کرایه کردیم . شهرک دیفنس کالونی به خاطر ساختار شهرک و گشت پلیس و نگهبان امنیت آن منطقه بیشتر از دیگر مناطق بود . بیشتر ایرانی ها به خصوص کارمندان سفارت در آنجا ساکن بودند .
روز اسباب کشی یک وسیله درست و حسابی هم نداشتیم . حتی یک یخچال به درد بخور که بشود اسمش را گذاشت یخچال . دوستانی که برای کمک آمده بودند . تعجب کرده بودند که ما چطور آنجا زندگی می کردیم . می گفتند : ما یک روز هم نمی توانیم اینجا زندگی کنیم . من هم با خنده می گفتم :
ولی ما چهار سال اینجا زندگی کردیم .
مشخصات
دیدگاه ها (0)
لطفا پیش از ارسال نظر، این موارد را مطالعه کنید:
این محصولات ساخته و پرداخته هنرمندانی است که نظرات شما را میبینند و از آن بهرهمند میشوند؛ پس لازم است محتوای ارسالی شما منطبق برعرف و شئونات جامعه و با بیانی دوستانه و عاری از لحن تند، تمسخرو توهین باشد. طبیعتاً نظرات دلگرم کننده شما موجب شکوفایی ذوق هر هنرمند خواهد بود. از ارسال لینک سایتهای دیگر و ارائهی اطلاعات شخصی نظیر شماره تماس، ایمیل و آیدی شبکههای اجتماعی پرهیز کنید. در نظر داشته باشید هدف نهایی از ارائهی نظر دربارهی کالا، ارائهی اطلاعات مشخص و مفید برای راهنمایی سایر کاربران در فرآیند انتخاب و خرید یک محصول است. ما در این قسمت به نظرات و سوالات شما در اسرع وقت پاسخ میدهیم، پس شکیبایی پیشه کنید. سوالات شخصی خود، مبنی بر پیگیری سفارشات یا مشکلات در ثبت خرید را از طریق تماس با فروشگاه مرتفع کنید. هرگونه نقد و نظر در خصوص سایت ربیع، مشکلات دریافت خدمات و درخواست کالا و نیز گزارش تخلفات را از طریق تماس با شمارهی 02591002425 در میان بگذارید و از نوشتن آنها در بخش نظرات خودداری کنید.