بیست سال و سه روز شهید سید مصطفی موسوی
کتاب بیست سال و سه روز زندگی داستانی شهید مصطفی موسوی را روایت می کند به قلم سمانه خاکبازان نوشته شده است . این شهید که وی را به عنوان جوانترین شهید ایرانی مدافع حرم میشناسند ، بیست و یکم آبان ماه 94 در شهر العیس حلب به شهادت رسید .
اطلاعات بیشتر
شهید سید مصطفی موسوی که جوانترین شهید مدافع حرم ایرانی است در تاریخ 18 آبان ماه 1374 در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد و تنها 3 روز پس از قدم گذاشتن به سن 20 سالگی در تاریخ 21 آبان ماه 1394 در سوریه ، جام شهادت را نوشید .
شهید سید مصطفی موسوی که از نسل دهه 70 بود ، بر خلاف خیلی از هم نسلهایش ، خیلی زود راه و هدف خود را پیدا کرد و با معرفتی که با مطالعه فراوان و گوش به فرمان رهبر بودن به دست آورده بود ، به خیل عظیم آسمانیانی شتافت که نزد خدا روزی می خورند .
شهید سید مصطفی موسوی بسیار شیفته شهید بابایی بود و از وقتی با این شهید آشنا شد شوق پرواز درونش ، شعله ور شد .
قسمتی از متن کتاب را بخوانید :
داد زد " امروز تولدمه " یکی از بچه ها گفت : " از صبح یه بند می گیا . امروز تولد علی هم هست . یه جشن تولدی براتون بگیریم . "
مهدی لبخند زد و بسته شکلاتی را از جیبش درآورد و گفت : " بیا سید مصطفی اینم کادوی من . ببخشید دیگه شرایط جنگیه . "
لبخندی زد و گفت : " دستت درد نکنه اوستا ! می گن مرا یاد کن حتی با هل پوچی . "
اذان را که دادند به نماز ایستاد . بچه ها هم شیطنت شان گل کرد و دوربین فیلمبرداری را برداشتند و سراغش رفتند . دوربین را گرفتند جلوی صورتش و شروع کردند به احوال پرسی جلوی خنده اش را گرفت و نماز را ادامه داد . اما بچه ها دست بردار نبودند . سر به سر گذاشتن های شان تازه گل کرده بود . نمازش که تمام شد یکی یکی بغلش کردند و تولدش را تبریک گفتند . آقا تقی چشم غره ای به بچه ها رفت و به او اشاره کرد بیا پیش من . رفت و کنار آقاتقی نشست . بچه ها هم یک پتو انداختند وسط اتاق و دورتادور نشستند . با تعجب نگاهی به بچه ها کرد . احمد از در تو آمد و گفت : " آماده باشید . الان می یاد . گفتم جلسه داریم . "
چند لحظه بعد علی وارد شد . می خواست گوشه ای بنشیند که بچه ها هلش دادند روی پتو هنوز درست ننشتسته بود که چهار طرف پتو بلند شد و پرت شد روی هوا . صدرا پرید تا کنار پتو را بگیرد که بچه ها پتو را ول کردند . و علی با کمر به زمین خورد . آخ و وایش بالا رفته بود که حامد با یک سینی ساندویچ شاندرما وارد شد و گفت : " اینم کادوی فرمانده برای تولد سید مصطفی و علی ولی شامتونم هستا . "
مشخصات
دیدگاه ها (0)
لطفا پیش از ارسال نظر، این موارد را مطالعه کنید:
این محصولات ساخته و پرداخته هنرمندانی است که نظرات شما را میبینند و از آن بهرهمند میشوند؛ پس لازم است محتوای ارسالی شما منطبق برعرف و شئونات جامعه و با بیانی دوستانه و عاری از لحن تند، تمسخرو توهین باشد. طبیعتاً نظرات دلگرم کننده شما موجب شکوفایی ذوق هر هنرمند خواهد بود. از ارسال لینک سایتهای دیگر و ارائهی اطلاعات شخصی نظیر شماره تماس، ایمیل و آیدی شبکههای اجتماعی پرهیز کنید. در نظر داشته باشید هدف نهایی از ارائهی نظر دربارهی کالا، ارائهی اطلاعات مشخص و مفید برای راهنمایی سایر کاربران در فرآیند انتخاب و خرید یک محصول است. ما در این قسمت به نظرات و سوالات شما در اسرع وقت پاسخ میدهیم، پس شکیبایی پیشه کنید. سوالات شخصی خود، مبنی بر پیگیری سفارشات یا مشکلات در ثبت خرید را از طریق تماس با فروشگاه مرتفع کنید. هرگونه نقد و نظر در خصوص سایت ربیع، مشکلات دریافت خدمات و درخواست کالا و نیز گزارش تخلفات را از طریق تماس با شمارهی 02591002425 در میان بگذارید و از نوشتن آنها در بخش نظرات خودداری کنید.