سبد خرید شما خالی است

دو کبوتر دو پنجره یک پرواز

کتاب دو کبوتر، دو پنجره، یک پرواز در میان داستان‌های پر شمار سید مهدی شجاعی در دهه شصت را که می‌توان از آن به عنوان دوران شکوفایی و اوج نگاه شاعرانه و در عین حال منتقدانه او نام برد ، حس‌برانگیزترین داستان‌های او به شمار می‌روند ، داستان‌هایی که به نظر می‌رسد نویسنده هدف از نوشتن آنها انتقال مفاهیمی قرار داده که حس کرده است در برهه‌ای از زمان باید در زبان ادبیات جاری شود .

(1)
زمان باقی مانده
6,000 تومان

اطلاعات بیشتر

داستان نخست مجموعه داستان دو کبوتر دو پنجره یک پرواز که عنوان مجموعه نیز از آن انتخاب شده است، با یک عبارت استعاری شروع می‌شود. دو کبوتر که استعاره از دو برادر است که با هم در صحنه نبرد حاضر شده‌اند و از دو پنجره که استعاره از دو اتفاق برای شهادت است به یک مفهوم که شهادت است می‌اندیشند و در نهایت نیز به آن می‌رسند . اما راوی این ماجرا یکی از هم‌رزمان این دو برادر است که می‌توان او را نیز استعاره از تمامی جداماندگان از پنجره شهادت دانست و از همین دریچه است که نویسنده سعی کرده است نشان دهد که زندگی به عنوان با ارزش‌ترین و زیبا‌ترین مفهوم زندگی انسانی می‌تواند صاحبش را در موقعیتی قرار دهد که فدا کردن و از دست دادنش برای او شیرین‌تر و با اهمیت‌تر از داشتنش باشد.
داستان «آبی اما به رنگ غروب» از این مجموعه نیز داستانی است بی اغراق در ستایش زندگی و چگونه زیستن . داستانی از زبان یک کودک – که چشم انتظار پدر رزمنده‌اش است – که با شیرینی نگاه کودکانه زیبایی‌های هر چند کوچک زندگی و تلخی آن را روایت می‌کند.
داستان «راز دو آینه» نیز با همین نگاه، تفسیری دیگری است از زندگی که در آن زنی پس از سال‌ها چشم انتظاری و رسیدن به همسرش که اسیر بوده است ، شرحی از زندگی سال‌های گذشته بر خود را به صورت مونولوگ روایت می‌کند .
داستان «آرامش قهوه‌ای» را اما می‌توان با نگاهی متفاوت ، بازنمایی وجهی از زندگی بدانیم که از آن به شجاعت تعبیر می‌شود . شجاعتی که نویسنده با هوشمندی، بستر بیان آن را یک کودک که خردترین واحد اجتماعی ملموس در جامعه به شمار می‌رود انتخاب کند تا در ذهن مخاطبش آن را در وجود تمامی مردان بزرگ‌تر از او نیز تداعی کند ؛ کودک این داستان مردی است که هوشمندانه و شجاعانه مرگ را حس کرده و به جان می‌خرد تا به شکلی نمادین و استعاری آن را به یک کل تسری دهد .

برای آشنایی با نگارش کتاب مطالعه کنید :

سرت را اگر روی پایم بگذاری دستم را اگر در میان موهایت گم کنی چشم های بسته ات را اگر به من بدوزی کلام مرا شاید بهتر دریابی

صدای دلخراش خمپاره می خواهد نگذارد که تو حرف هایم را بشنوی . این جاده قلوه کن شده از گلوله های نابینای دشمن این تکان های بی وقفه و ناگزیر آمبولانس غرش گاه و بی گاه هواپیماها و هلی کوپترها ریزش بی امان گلوله ها نمی گذارند که گوش تو صدای مرا دریابد .

اما من با تو سخن می گویم ، رساتر از همیشه و تو حرف هایم را می شنوی روشن تر از هر روز ، به یقین .

زبان گلایه ندارم ، که زبان گلایه دل مکدر می خواهد و من دلم از تو روشن و صافی و زلال است .

مشخصات

مشخصات محصول
مولف
سید مهدی شجاعی
انتشارات
نیستان
تعداد صفحات
108
شابک
9789643377564
وزن
135 گرم
موضوع
داستان های کوتاه فارسی
جلد
شومیز
قطع
رقعی

دیدگاه ها (0)