اکبر کاراته و فسقلی های شکمو

کتابی شیرین با موضوع داستان‌های طنز جبهه، از انتشارات مؤسسه سیره روایت شهدا، برای کودکان و نوجوانان، محسن صالحی حاجی‌آبادی نویسندگی این کتاب را بر عهده داشته، کتاب اکبر کاراته و فسقلی های شکمو حاکی داستان‌های ارزشی و روایتگر ایثار و ایمان رزمندگان دوران دفاع مقدس می‌باشد. در نقطه نقطه این کتاب عشق مجاهدان راه خدا به اهل بیت سلام الله علیهم و ائمه اطهار مشهود است.

در صفحه ای از کتاب می خوانید :

ساعت دوازده شب شد . اکبر بلند شد نگاهی به دور وبرش کرد کفش هایش را برداشت و یواش یواش از سنگر بیرون رفت . او که می رفت بچه ها هم چفیه هایشان از روی صورتشان عقب زدند . بلند شدند و رفت دنبال اکبر کاراته . رفتن تا عملیات اکبر کاراته و حمله او را به چادر انبار ببینند اکبر رفت نزدیک چادر . ما هم رفتیم و پشت بلدوزر قایم شدیم برق چادر خاموش بود . اما انگار انباردار در انبار منتظر بود . این بار یک چادر بود که دو طرفش باز می شد . اما یک طرف ش را با نخی بهم بسته بودند . اکبر کاراته آرام آرام رفت و رفت نزدیک انبار .

داشت می رفت که پایش خورد به یک قوطی کمپوت تا انبار دار بیرون بیاید .

اکبر کاراته خودش را پشت لودر قایم کرد .

انباردار مثل مار هندی سرش را بیرون داد . این طرف و آن طرف ش را نگاه کرد و دوباره رفت داخل چادر .

لحظه ای گذشت تا همه جا ساکت شود . همه جا که ساکت شد . اکبر کاراته دوباره رفت پشت انبار آهسته و آرام رفت .

آنجا که رسید زود نشست آستینش را بالا زد ، و به زور دستش را از پشت انبار هول توی چادر .

لحظه ای گذشت که یک دفعه جیغ اکبر کاراته و انباردار رفت به آسمان ...

صفحه 66 کتاب را مطالعه کردید.