اکبر کاراته به تهران می رود

کتابی شیرین با موضوع داستان‌های طنز جبهه، از انتشارات مؤسسه سیره روایت شهدا، برای کودکان و نوجوانان، محسن صالحی حاجی‌آبادی نویسندگی این کتاب را بر عهده داشته، کتاب اکبر کاراته به تهران می رود حاکی داستان‌های ارزشی و روایتگر ایثار و ایمان رزمندگان دوران دفاع مقدس می‌باشد. در نقطه نقطه این کتاب عشق مجاهدان راه خدا به اهل بیت سلام الله علیهم و ائمه اطهار مشهود است.

در صفحه از کتاب می خوانید :

اخم هایش را در هم می کشد و می گوید : اصلا از تو عکس نمیگیرم ، مسخره ام کرده ای ! حالا بگیر حالا نگیر . فکر نمی کنی یک وقت دوربین بسوزد . می خواهد برود که بچه ها می ریزند دورش .حالا التماس کن و کی التماس نکن . بهنام هی خودش رو لوس می کند و می گوید : خودم مهم نیستم . مهم دوربین است . اگر یک وقت شکست چکار کنیم ؟ بعد رو به من می کند و می گوید : بار آخرت باشد دیگر خودت را لوس نمیکنی . کمی برات خندیدم پررو شدی . با ترس و لرز می گویم باشد . دوربین را میبرد بالا چشمش را می گذارد پشتش و می گوید : حالا چکار کنم ؟! با ترس و لرز می گویم ک اگر میشه کمی برو عقب تر تا بولدوزر هم بیفته . بهنام همینطور که دوربین جلوی چشمش هست عقب عقب می رود تا اینکه پاشنه پایش گیر می کند به سنگی . نمی تواند خودش را کنترل کند ، از پشت محکم می خورد به زمین . بچه ها می زنن زیر خنده .

اما من از ترس و خجالت نزدیک است دق کنم . 

به زور آب دهانم را قورت می دهم و می گویم : عجب شانس بدی دارم حالا که نوبت من شده .

بهنام که رنگش سرخ سرخ شده بلند می شود و ...

صفحه 43 کتاب را مطالعه کردید .